ابزار وبمستر

جلوگيري از کپي کردن مطالب

انتشارات ثوره-علل و انواع دروغ گويي-قسمت دوم

علل و انواع دروغ گويي-قسمت دوم

نتيجه تحقيق روانشناسان درباره علل دروغگویی
عوامل دروغگويي از ديد روانشناسان
علل کلی دروغ گویی
عوامل فردي و تربيت نادرست كودكان
عوامل محيطي و فرهنگي
الگوهاي سياسي و اجتماعي
اختلالات شخصيتي
تربيت و پرورش خانوادگي
علت دروغ‌گويي در زندگي مشترك
نتیجه گیری


نتيجه تحقيق روانشناسان درباره علل دروغگویی
محققاني كه در اوايل قرن بيستم به بررسي علمي پديده دروغگويي پرداخته‌اند، از حالتي نام برده‌اند كه « بصيرت مضاعف » ناميده مي‌شود و طي آن شخص در يك لحظه دو موضوع را در ذهن خود مرور مي‌كند. يكي مربوط به آرزوهايش در زندگي ‌ايده‌آل و ديگري زندگي واقعي است و در اغلب موارد مورد اول بر دومي سايه مي‌افكند و ذهن را تحت تأثير قرار مي‌دهد.
در تحقيقي كه به تازگي به منظور بررسي يكصد سال ادبيات داستاني كشورهاي مختلف صورت گرفت، محققان دانشگاه ييل دريافتند كه نويسندگان گاهي براي افزايش جذابيت موضوع، از مبالغه استفاده كرده‌اند؛ در عين حال كه خود افرادي موفق، توانا و منظم بوده‌اند. اما مساًله هميشه به همين سادگي نيست. بسياري از روانپزشكان دروغگويي دايمي را هميشه به عنوان نشانه‌اي از وجود مشكل رواني در نظر مي‌گيرند كه مي‌تواند شامل بيماري‌هايي مثل توهم و خيال‌پردازي، انواعي از بيماري‌هاي رواني و يا خودشيفتگي رواني باشد.
دكتر چالرز ديك، استاد روان شناسي دانشگاه ييل مي‌گويد: در بعضي موارد نيز افراد دروغگو نشانه‌اي از وجود بيماري نداشته و صرفاً به دروغ عادت كرده‌اند. ‌اين گونه اشخاص صبح از خواب بيدار مي‌شوند و انگار مجبور هستند كه تا شب دروغ بگويند. در ‌اين حالت بايد نوع زندگي و كار آنها مورد بررسي قرار گيرد و شايد به دليل نوعي اجبار كاري يا فشار در زندگي روزمره مجبور به دروغگويي مي‌شوند.
برابر نظر ارونيگ گافمن جامعه شناس معروف، دروغ گو بايد جلوي صحنه را چنان بيارايد تا ببيننده و شنونده از آن خوشش بيايد و در حرف‌هاي او منطق و استدلال ببيند. اما وقتي تنها گوشه‌اي از پشت صحنه رو شود تمامي آن بنا يكباره فرو مي‌ريزد و ببيننده و يا شنونده را دچار حيرت مي‌كند. دكتر رابر فلدمن، روانپزشك دانشگاه ماساچوست گروهي از افراد داوطلب را به دوربين مخفي مجهز كرد كه حركات آنها طي روز ثبت مي‌شد. اين بررسي نتايج نشان داد كه اكثر افراد طي روز از دروغ‌هاي مصلحت آميز استفاده كرده‌اند. ‌اين دروغ‌هاي مصلحت آميز اكثراً دلايل مشابهي به شرح زير دارند:
- اجتناب از توهين به ديگران،
- جلوگيري از اهانت به احساسات و عقايد اطرافيان،
- پوشاندن و مخفي كردن اشتباهات شخصي،
- خودداري كردن از ‌ايجاد دردسرهاي بيهوده و...
عوامل دروغگويي از ديد روانشناسان
1- بيماري دروغگويي: نداشتن درك صحيح از كار درست و غلط و نداشتن حس پشيماني پس از آزار ديگران از ويژگي‌هاي اصلي اين‌گونه بيماران است. چنين افرادي بسيار حرفه‌اي دروغ مي‌گويند و به هيچ وجه احساس بدي نسبت به عمل خود ندارند و اصولا با عذاب وجدان بيگانه‌اند.
2- عادتي به نام دروغگويي: براي چنين افرادي هميشه دروغ اولين گزينه است؛ حتي اگر برايش دليلي قانع‌كننده وجود نداشته باشد. تجربيات و خاطرات دوران كودكي افراد دروغگو- نظير زندگي در محيط فاسدي كه دروغ ضرورت ادامه حيات و زندگي نسبتا راحت آنها بوده است- باعث مي‌شوند آنها در هر سن و سالي هم كه باشند به طور ناخودآگاه دروغگويي را ترجيح دهند.
3- خودشيفتگي: نارسيسيت‌ها دروغ مي‌گويند تا نزد ديگران محترم شمرده شوند و بزرگ‌تر از آنچه هستند جلوه كنند. 4- بي‌ثباتي شخصيتي: معمولا زندگي افرادي كه چنين خصوصيتي دارند با بي‌بند و باري اخلاقي همراه است. آنها براي فرار از احساس گناه و شرمي ‌كه نسبت به اعمال و مسووليت ‌ناپذيري خود دارند در دروغگويي افراط مي‌كنند.
5- دروغ‌هاي نمايشي: حالم اصلا خوب نيست، به زودي مي‌ميرم و اگر تركم كني خودم را مي‌كشم از اين قبيل دروغ‌هاست كه غالبا براي جلب حس ترحم يا عشق و محبت اطرافيان گفته مي‌شود. اين دروغ‌ها لزوما منعكس‌كننده احساسات واقعي شخص نيست.
علل کلی دروغ گویی
به طور كلي دروغگويي به عنوان يك مشكل ، علل گوناگون و متعددي دارد كه در اينجا به برخي از آنها اشاره مي‌شود:
1- ناتواني در گفتن جزئيات دقيق يك امر يا موضوع.
2- يادگيري از ديگران.
3- محافظت از تنبيه يا تهديد.
4- هنگام مواجه شدن با مخالفت و استيضاح.
5- پوشاندن ضعف‌هاي خود
6- گمراه كردن شنونده.
7- جلب توجه ديگران.
8- ترس از دست دادن جايگاه و يا موقعيت شغلي و اجتماعي.
9- احساس كمبود نسبت به ديگران.
عوامل فردي و تربيت نادرست كودكان
قرآن عوامل چندي را به عنوان عامل دروغگويي معرفي مي كند:
عوامل فردي و يا همان روانشناختي به شخصيت خود افراد برمي‌گردد.، برخي از افراد عادت به دروغ گويي داشته و براساس ديدگاه‌هاي روانشناسي اين دروغ‌گويي مي‌تواند شرطي شده باشد. مثلا در ديدگاه رفتارگرايي اعتقاد بر اين است كه والدين كودكان را شرطي مي‌كنند و كودك با دروغ گفتن به اهداف خود ‌رسيده و اينكه مي‌توانند از تنبيه فرار كنند و اين رفتار در كودكان نهادينه مي‌شود.
در روش ديگر فرض كنيد كه والدين به شخصيت كودك احترام گذاشته و او را تحويل بگيرند، ويژگي‌هاي مثبت آن را تقويت كرده و زياد با ديگران مقايسه نكنند و يا شخصيتش را خرد و دچار حقارت نكنند، اين كودك كمتر به دروغ گويي گرايش پيدا مي‌كنند.
عوامل محيطي و فرهنگي
از ديدگاه روانشناسي مسئله تربيتي كه در چارچوب خانواده و مدرسه اتفاق مي‌افتاد، بسيار مهم است. در زمينه اجتماعي و فرهنگي، فرهنگ‌هايي كه بسيار باز هستند، كمتر احتمال دارد كه افراد در آن فرهنگ دروغ بگويند، زيرا دليلي براي دروغ گفتن ندارند؛ اما در فرهنگ‌هاي بسته، افراد تمايل دارند كه مسائل خود را پنهان كرده و به اجبار به دروغ‌گويي گرايش پيدا كنند؛ در نتيجه فشارهاي اجتماعي و فرهنگي باعث مي‌شود كه افراد به دروغ‌گويي روي بياورند و سعي كنند كه حقيقت را كتمان كنند.
الگوهاي سياسي و اجتماعي
البته الگوهاي سياسي و يا اجتماعي در رفتار و شخصيت افراد بسيار مهم است، وقتي كارمندي مي‌بيند كه رييس او بسيار راحت دروغ مي‌گويد و يا كودكي مي‌بيند كه پدرش دروغ مي‌گويد و يا دانش‌آموزي كه مي‌بيند معلم او دروغ مي‌گويد؛ در نتيجه دروغ‌گويي يك مسئله فرهنگي شده و باعث مي‌شود كه افراد براي اينكه خود را با محيط اجتماعي سازگار كنند، دروغ بگويند.
اختلالات شخصيتي
از لحاظ فردي ممكن است در برخي از افراد به دليل اختلالات شخصيتي، گرايش به دروغ گويي در آنها بيشتر شود. مثلا نوجوا‌ن‌هايي كه سابقه بزهكاري و يا خلافكاري دارند و كساني كه شخصيت ضد اجتماعي و مرزي دارند، اين افراد بيشتر به دروغ‌گويي گرايش دارند؛ يعني اگر دروغ گويي خيلي شديد باشد، جنبه مرض و يا بيمارگونه به خود مي‌گيرد و مي‌تواند نشانه‌اي از يك اختلالات روانشناختي باشد.
تربيت و پرورش خانوادگي
برخي از افراد هم در بزرگسالي همان‌طور كه در چارچوب خانواده تربيت شده و پرورش يافته‌اند، رفتار و واكنش از خود نشان داده و با اطرافيان خود تعامل مي‌كنند؛ مثلا در تعامل بين زن و شوهر بسته به اينكه در گذشته چطور تربيت شده‌اند، همان واكنش را وارد ارتباط باهمسر و يا خانواده خود مي‌كنند. مثلا اگر فردي دروغ‌گويي در خانواده خود رايج بوده، زماني‌كه ازدواج مي‌كند سعي مي‌كند كه به همسر خود دروغ بگويد و از طريق دروغ گفتن به اهداف خود برسد.
علت دروغ‌گويي در زندگي مشترك
تحقيقات نشان مي‌دهد كه مردان بيشتر از زنان دروغ مي‌گويند، منتهي دليل دروغ‌گويي اين است كه از همسران خود مي‌ترسند و سعي مي‌كنند آنها را اغنا و مجاب كنند و يا خوشامد زنان به آنها دروغ مي‌گويند؛ مثلا اين جملات را به همسر خود به دروغ مي‌گويند.« اين لباس به شما مي‌آيد، چقدر زيبا شدي. اين كارت خوب بود.» يا اينكه مردان مي‌خواهند خلاف‌هاي خود را پنهان كنند، مثلا به دروغ مي‌گويند «در ترافيك مانده‌ايم و يا سركاريم و مشكل داريم و مشغله داريم.»اما در خانم‌ها هم دروغ‌گفتن بيشتر جنبه اقتصادي دارد؛ مثلا اگر زنان يك كالايي را مي‌خرند، شايد قيمت واقعي را به همسر خود نگويند. ؛ تمام اين رفتار نامناسب و دروغ گفتن ناشي از اين مي‌شود كه ارتباط سالم و درستي بين زوجين نيست و آن صداقتي كه بايد باشد، وجودندارد. اگر بين افراد صداقت باشد، كمتر به دروغ گرايش پيدا مي‌كنند
نتیجه گیری
هنگامي كه دروغ به عنوان يك روش و استراتژي براي مقابله با مشكلات روزمره دائماً به كار گرفته شود، بسيار مضر و در واقع نوعي بيماري خواهد بود. گاهي اشخاص به دليل عدم ناتواني كافي در انجام وظايف محوله و يا عدم علاقه در كار يا تحصيل به دروغ روي مي‌آورند.
محققان مي‌گويند: مردم گاهي براي كسب موقعيت‌هاي مهم كاري يا اجتماعي و يا در برخورد با مسؤوليت‌هاي مهم خانوادگي براي ‌اين كه بتوانند فرصت و مجالي براي خود بيابند به دروغ متوسل مي‌شوند. در واقع در بعضي حالات، شخص دروغگو از داستان‌هاي خود به وجد مي‌آيد و از آن لذت مي‌برد. در بسياري از‌ اين موارد دروغگويي در واقع عمق بخشيدن به آرزوهاي شخصي براي احساس جذابيت و لذت حتي براي لحظاتي كوتاه است. مثلاً زني كه رابطه خود با همسرش را بزرگ‌نمايي كرده و يا شخصي كه موفقيت‌هاي اجتماعي و يا ورزشي را بسيار بزرگتر جلوه مي‌دهد، در واقع چهره‌اي از خود نشان مي‌دهد كه دوست دارد آن گونه باشد و در واقع نشان از نقص شخصيت دارد. در آزمايش‌هاي ديگر نشان داده شد كه بسياري از دروغگوها نشانه‌هايي از عدم تعادل رواني و ضعف شخصيت را از خود نشان مي‌دهند كه گاهي در تجربيات دوران فردي و نحوه تربيت ناصحيح خانوادگي اشخاص ريشه دارد. همه ما روياهاي خود را داريم، همه در برخورد با حقايق تلخ زندگي مي‌خواهيم خود را‌ ايمن كنيم و همه ما از ذكر ناملايمات و شكست‌هاي گذشته خود اكراه داريم؛ اما بايد توجه داشت كه هيچ‌كدام از‌ اين مسائل نبايد ما را به ورطه دروغگويي بكشاند كه ‌اينك به عنوان يك بيماري شناخته شده است.

منبع دریافت مقاله: پرسمانی (akhlagh.porsemani.ir)

عضویت

برای عضویت در مرکز حمایت از نوسیندگان، مترجمان و ناشران، دریافت آخرین اخبار مربوط به تازه های کتاب و نشر و مشاوره رایگان کتاب، آدرس پست الکترونیکی خود را در کادر زیر وارد نموده و ارسال نمایید.

پست الکترونیک :